ااینجا جاییست که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل گرفته ای
به جای همدردی برایت پول خرد می اندازند...
ااینجا جاییست که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل گرفته ای
به جای همدردی برایت پول خرد می اندازند...
صدای قلب نیست!
صدای پای توست که در سینه ام میدوی..
کافیست خسته شوی...
کافیست بایستی...!
خدایا التماست میکنم...
همه ی دنیایت ارزانی دیگران
فقط ...آنکه دنیای من است مال دیگری نباشد...
حرفی نیست !خودم سکوتت را معنی میکنم
کاش میفهمیدی گاهی همین نگاه سردت روی زمستان ها را هم کم میکند...
او را هرگز ارزو نخواهم کرد!
چون محال میشوی...
مانند همه ی آرزو هایم...
یادم باشد ...
یادم باشدبه سهراب بگویم عشق دیگر تپش قلبها نیست
صدای فنر تخت هاست
اینجا قحطی عاطفه هاست...
مترسک را دار زده اند به جرم دوستی با پرنده...
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
آری! اینجاقحطی عاطفه هاست...
تو به احساست بیاموز نفس نکشد !
هوای دلها آلوده است...
اینجا فاصله ی یک عشق تا عشق بعدی فقط یک نخ سیگار است
گاهی دلم میخواهد عروسکی بودم
از همان عروسکهایی که تو با تمام وجودت به اغوش میکشی...
کاش من هم عروسکی بودم تا لا اقل یکبار گرمای وجودت را حس میکردم
تعداد صفحات : 5