او را هرگز ارزو نخواهم کرد!
چون محال میشوی...
مانند همه ی آرزو هایم...
او را هرگز ارزو نخواهم کرد!
چون محال میشوی...
مانند همه ی آرزو هایم...
یادم باشد ...
یادم باشدبه سهراب بگویم عشق دیگر تپش قلبها نیست
صدای فنر تخت هاست
اینجا قحطی عاطفه هاست...
مترسک را دار زده اند به جرم دوستی با پرنده...
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
آری! اینجاقحطی عاطفه هاست...
تو به احساست بیاموز نفس نکشد !
هوای دلها آلوده است...
اینجا فاصله ی یک عشق تا عشق بعدی فقط یک نخ سیگار است
گاهی دلم میخواهد عروسکی بودم
از همان عروسکهایی که تو با تمام وجودت به اغوش میکشی...
کاش من هم عروسکی بودم تا لا اقل یکبار گرمای وجودت را حس میکردم
تعداد صفحات : 9